به نقل از سایت اخبار رسانه : خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ
۱. با منتشر شدن بیانیه مهم «گام دوم» از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، واکنشها و اظهارنظرها به این بیانیه راهبردی هم اکنون در فضای رسانهای کشور به اوج رسیده است. اما به موازات این توجه رسانهای و فرهنگی به شکلی همزمان خطر تبدیل منویات این بیانیه به کلیشههایی عادیشده به شدت احساس میشود.
از دیروز خبرهایی مبنی بر تشکیل دبیرخانهها و برگزاری همایشهایی درباب بیانیه گام دوم در فضای مجازی منتشر شده است که فارغ از تحلیل چگونگی مواجهه این دبیرخانهها و همایشها با بیانیه گام دوم، سرعت بالای برگزارکنندگان همایش که احتمالا انتظار واکنشی تحسینگونه من باب این سرعت داشتهاند، برای کاربران فضای مجازی سوالبرانگیز شده است.
ماجرا در واقع ماجرای تکرارشده و کلافهکنندهای است. شرح و تفسیر و پردازش مجموعه بیانات رهبری و گفتگوهای ایشان پیرامون مسائل مختلف در سالهای اخیر ظاهرا تبدیل به یک وظیفه اداری بوروکراتیک شده است و نتیجه؛ عادی سازی سرفصلها و کلیدواژههای مختلف سخنان رهبر و تبدیل آنها به کلیشههای کسلکننده است که مخاطب عادی را از نزدیک شدن به آنها میترساند.
بیانیه گام دوم رهبر انقلاب در یکی از مقاطع خاص تاریخ انقلاب نگاشته شده است و آن طور که منابع غیررسمی نقل میکنند رهبر انقلاب تاکید و حساسیت ویژهای روی بازگویی و شرح و تفسیر آن داشته است و به این ترتیب به نظر میرسد اداریان متولی انقلاب، ساعتزنهای کارتابل پرکن نهادها و حوزههای فرهنگی مختلف هم اینک احساس میکنند که به سرعت باید خود را به قافلهای برسانند که انتهای سالش گزارشهای مطول در باب برگزاری چند همایش و سخنرانی، چاپ چند بروشور و نصب چندین و چند بنر در اقصی نقاط شهر در گرامیداشت بیانیه گام دوم است.
آنچه سیستم گزارشدهی اداری فرهنگی در ایران را به کلی از وجود چیزی به نام کارکرد دور کرده است نه تنها اکتفای این نهادها و ادارهها و اشخاص به رویه ظاهرین بیانات رهبری امام است بلکه عدم وجود هر گونه خلاقیت، دوری از روشهای جدید اقناع و کار در حوزه افکار عمومی و پرهیز کردن از نزدیک شدن به مردم است. برجهای عاج مدیران فرهنگی در ایران امروز فقط مختص به مدیریت عالیه نهادها و ادارات فرهنگی ایرانی نیست، بلکه کارمندان حقوقبگیری که به حداقلیات راضی شدهاند و به چشماندازی کوتاه ( حداکثر تا پایان سال ) راضی شدهاند امروز تبدیل به یک معضل فرهنگی ایرانی بزرگ شده است.
این اتفاقی است که در سالهای اخیر در نامگذاری سال توسط رهبر انقلاب به قدری زننده و تاسفبرانگیز شده است که اعتراض رسمی و علنی خود رهبرانقلاب را نیز به همراه داشته است. اینکه قرار نیست اسم سال تبدیل به کلیشهای موجهکننده امور در سازمانها و ادارت و معابر شهری شود و نامگذاری سال با فلسفه وجودیای بسیار نزدیک به مردم انتخاب شده است و قرار است بعد از صدور اعلام نام قشرهای مختلف اجتماعی درگیر آن شوند و این عنوان به موجی اجتماعی بدل شود که تحرک و فعالیت در کف اجتماع ایرانی به وجود آورد موضوعی مشخص و واضح و بدیهی است. اما اینکه در عمل چه اتفاقی رخ داده است به راحتی قابل قضاوت است.
هم اکنون رسانهها، نهادها، دستگاهها و ادارات فرهنگی مختلف کشور در آزمونی دوباره قرار گرفتهاند. پایان سال نزدیک است و بودجههای فرهنگی تلنبار شده در طول سال هم اکنون نیازمند یاری مدیران و کارمندانی است که ماههای مختلف را به بطالت اداری گذراندهاند و حالا با صدور بیانیه «گام دوم» فرصت بسیار مناسبی برای صاف کردن بودجههای فرهنگی سازمان و نهادشان با عنوان دهن پرکنی به نام گام دوم پیدا کردهاند. فرصتی که معمولا در این وقت سال به سختی گیر می آید و کارمندان و مدیران فرهنگی معمولا در خرج کردن بودجههای فرهنگی در این وقت سال به مشقت میافتند. پایان سال نزدیک است و به زودی مشخص خواهد شد که این یک ماه و دو روزی که تا پایان سال ۹۷ باقی مانده بود شرح و تفسیر و اطلاع رسانی و پردازش درباره بیانیه گام دوم همان مسیر سرنوشت عنوان سال باقی خواهد ماند یا خیر؟ کلیشههایی که آنچنان پیرامون هر بحث و گفتاری در باب حرفهای رهبرانقلاب را فرا گرفته است که همین یادداشت هشدارگونه نیز در خطر تبدیل به کلیشهای دیگر کنار آنها قرار دارد. همه به سنت اکتفا به بنرسازی و پلاکارد زنی هجوم ببریم؛ یک مد پیشروتر و جدیدتر رسانهای و در هیاهوی تمام این کلیشهها و مدها، گام دوم در فضاسازی عمومی و ارتباط قشرهای مختلف اجتماعی ناکام خواهد ماند. این سرنوشت ترسناکی است.
۲. طبیعی است که زیر سوال بردن استفاده از امکانات تبلیغاتی مثل دیوارنوشته و بنر و پلاکارد اساسا با عقل سلیم در تضاد است و اساسا اعتراضی به استفاده از این اقلام تبلیغاتی برای تبلیغ و نمایش حرفهای رهبری وجود ندارد. بلکه اعتراض به اکتفا کردن به این نمایشهای ظاهرین و همینطور عدم خلاقیت و پردازش هوشمندانه در این گونه تبلیغات است.لازم است در این زمینه به دو مورد بسیار موفق در سالهای اخیر از نصب پلاکارد و بنر در سطح خیابانها اشاره کرد تا متوجه شویم که وقتی از پلاکاردسازی بیکارکرد حرف میزنیم از چه حرف میزنیم.
پنج سال پیش در اوج مذاکرات هستهای برجام، پلاکاردهایی تحت عنوان «صداقت آمریکایی» در سطح شهر تهران به نمایش درآمد که با حرف و حدیثهای فراوانی مواجه شد. این پلاکاردها که با سناریویی هماهنگ و از پیش هماهنگ شده منتشر شده بودند واکنشها به این حرکت فرهنگی را در حد وزرا و نمایندگان مجلس بالا برد. این اتفاق هر آنچه بود اقشار مختلفی از جامعه از سطح عامه مردم تا نخبگان را به تحرک و موضعگیری درباب این بنرها انداخت و در نهایت با هر قضاوت له یا علیهای درباره آن به شدت تاثیرگذار از آب درآمدند و در نهایت با تحسین خود رهبر انقلاب نیز مواجه شدهاند.
در دومین نمونه پارچهنوشتههایی بر سردر یک هیئت در شمال تهران در محرم سال گذشته به شدت واکنشساز و تاثیرگذار از آب درآمد. پارچهنوشتههایی که به شدت به پارچهنوشتههای انقلابیون سال ۵۷ نزدیک بود و فریاد علیه ظلم و حمایت از مستضعفین را بار دیگر به خاطر جامعه آورده بود. این بنرها که با اقدام خودجوش جوانانی از یک هیئت نه چندان مشهور تهرانی طراحی و نصب شده بود با واکنش های مختلفی مواجه شد تا جایی که اخبار متعددی از جمع آوری و نصب دوباره این بنرها و پارچهنوشتهها منتشر شد.
این دو نمونه معاصر از پوسترها، پلاکاردها و پارچهنوشتههایی است که ابزار دیگری جز نمایش خود در اختیار نداشتهاند اما کارمندان اداری یک نهاد فرورفته در کسالت و گزارشپرکنی بانیان آن نبودند.
امروز بیانیه گام دوم رهبر انقلاب با خطر تقلیل دستورالعمل رسمی ادامه انقلاب به پلاکاردها و پارچهنوشتهها و بنرهای بیکارکرد، بدون ذرهای خلاقیت و هوشمندی مواجه است و این خطر کاملا جدی است.