به نقل از سایت اخبار رسانه : به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب طرح تعاملی بین شهروندان و شهرهای هوشمند توسط هانیه عظیم زادگان ترجمه و توسط انتشارت پشتیبان منتشر شد.
در بخشی از این کتاب آمده است:
بر اساس مطالعه حاضر در مورد توسعه شهرهای هوشمند، مقاله حاضر، بازتاب انتقادی در مورد این مساله دارد که چرا هر شهروندی در یک شهر هوشمند، نمیتواند شهروند هوشمند باشد. ما به دلایل اصلی و نقش طراحی اشاره میکنیم تا کمکی در بهبود راهحلهای ممکن شود. این مقاله از مفهوم جامعه شبکهای و نظریه شبکه کنشگر استفاده میکند تا زیرساختارهای شهر هوشمند درک شود و تحلیل در مورد تغییر نقش شهروندان در شهرهوشمند را بسط دهد.
بنابراین نیاز به روشهای نوین دارد تا مشارکت اجتماعی پایدار و جامع برای حل مشکلات شهری جمعی را به وجود آورد. علاوه بر این، فرض بر این است که شهروند هوشمند بخش مهمی از آینده شهرهای هوشمند خواهد بود. در این زمینه، طراحی نقش مهمی را ایفا و نقش کنشگران را درک میکند و ارتباط با یکدیگر را در اکوسیستم شهری برقرار میسازد و شهروندان را قادر میسازد تا آینده شهرشان را شکل دهند.
استفاده از فناوری، به ویژه اینترنت اشیاء، کلان دادهها و فناوری اطلاعات و ارتباطات، به منظور بهبود زندگی شهری، میتواند یک راه برای توصیف یک شهر هوشمند باشد. همانگونه که توقفی در توسعه استفاده از فناوری وجود ندارد، تعداد پروژههای مربوط به شهرهای هوشمند در سراسر جهان نیز در حال رشد است.
به عنوان مثال، دولت هند (2016) پروژهای برای ساختن 100 شهر هوشمند و 500 شهر جدید دارد. با وجود تعدادی از ابتکاراتی که در شهرهای هوشمندِ جدید صورت گرفته و تحقیقاتی که به این مفهوم اختصاص داده شده است، تعریف یک شهر هوشمند، میتواند در ارتباط با چند جنبه، از جمله سطح توسعه، منابع، تعامل و همکاری شهروندان متغیر باشد (آلبینو، براردی و دنجلیکو، 2015).
سنگاپور یکی از موفقترین نمونه از شهرهای هوشمند است. این جزیره دارای تعداد زیادی حسگر و دوربین است که نه تنها ترافیک را کنترل میکند، بلکه بر پاکیزگی شهرها نظارت دارد. با این حال، سنگاپور فراتر از اتصال بیسیم و حسگرها، زیرساخت داده باز است که مرتبط با اطلاعات جمعآوری شده است و این اطلاعات از طریق حسگرهای واقع شده برای به اشتراک گذاشتن تمام اطلاعات گردآوری شده است.
علاوه بر این، تقریبا تمام خدمات دولتی سنگاپور در دسترس هستند و به تازگی در قالب برنامههای بهداشتی، برنامههای شهری و حمل و نقل برخط و شهروند-محور، توسعه یافته است.
بنابراین، سنگاپور یکی از موارد منحصر به فرد است که در آن بازخوردهای رفتاری را برای شهروندانش فراهم میکند و به آنها کمک میکند تا مصرف انرژی و آب و هزینهها را کاهش دهند. علاوه بر این، دولت، دادههای تولید شده توسط این حسگرها را برای بهبود طراحی، برنامهریزی و نگهداری مجتمعهای مسکونی عمومی در آینده تحلیل میکند.
فناوری در شهرهای هوشمند، همیشه مترادف با دسترسی عادلانه یا دموکراسی برای همه نیست. بسیاری از شهرها به عنوان شهرهوشمند برای اهداف تبلیغاتی خود دست به کار شدهاند. علاوه بر این، هنگامی که دولت به شرکتهای خصوصی پیوست، استفاده از فناوری و دادههای تولید شده از طریق استفاده از آن را کنترل کرده و به آن شکل داده است.
بعلاوه بعضی از بزرگترین و تجاریترین بخشهای سختافزاری، نرمافزاری و زیرساختی مانند آیبیام، الکتریک عمومی، سیستمهای سیسکو، هیتاچی و زیمنس، پروژههای مربوط به شهرهای هوشمند را توسعه دادهاند. علاوه بر توسعه فناوریهای جدید برای بهبود فضای شهری، این شرکتها نیز دارای بخشهای تحقیقاتی تخصصی جهت مطالعه بر ابعاد مختلف و عناصر کلیدی شهر هوشمند هستند (سادووِی و شِکها، 2014). در نتیجه، اکثر نگرانیها و اقدامات انجام شده مربوط به منافع و کنترل شرکتهای بزرگ است.
این شکل جدیدِ کنترل، منجر به ابتکارات از سطوح بالا به پایین میشود و میتواند سلطه و محرومیت اجتماعی را ایجاد کند. بنابراین، مشکلاتی در تعریف و بهکارگیری شهرهای هوشمند وجود دارد که در آن حالتهای حکومت شهری به وضوح ” شکل گرفته و توسط فعالان بزرگ و موثر تجاری آن در بخشهای سختافزاری، نرمافزاری و زیرساختها هدایت میشود” (هولندز، 2018، ص 314).
علاوه بر این، سوء استفاده از برچسب شهر هوشمند، فقط برای اهداف تجاری، میتواند این روند تبعیض آمیز را افزایش دهد. از نظر تجاری، «شهر هوشمند» میتواند فقط بر بازدهی سود برای سهامدارن متمرکز شود؛ و یافتههای گذشته را چون این راهحلهای زودگذر بر اساس استفاده از تکنولوژی، «مشکلات پلیدی» هستند، نادیده انگارد (سادووِی و شِکهار، 2014). با این حال، محیط شهر هوشمند و استفاده مناسب از فناوری، میتواند سلطه سرمایهداری صنعتی را به شکل جدیدی از سازمانِ متمرکز بر دانش تبدیل کند (هولندز، 2008).
سازمان شهرِ هوشمند مبتنی بر دانش میتواند در نتیجه یک محیط مشارکتی و فراگیر باشد. از آنجا که مردم نقش اساسی در توسعه و موفقیت شهرهای هوشمند بازی میکنند، باید نقش برجسته و مشارکتی در همه اقدامات شهری داشته باشند.
اگرچه ابتکار عمل از سطوح بالا به پایین توسط دولتها و شرکتهای فناوری بزرگ میتواند به بهبود زندگی شهروندان کمک کند. اقدامات از سطوح پایین به بالا و وجه دموکراسی آن بایستی یک شیوه معمول در راه جذب شهروندان و تبدیل آنها به شهروندان هوشمند باشد. ابتکارات از سطوح پایین به بالا همراه با رویکردهای باز و مشارکتی، میتواند این حس را برای جامعه به وجود آورد که نه تنها شهروندان را جذب کند بلکه ابزارهای لازم برای توانمندسازی آنها را فراهم میکند.
کیتچین (2014) تأکید میکند که فناوری را میتوان در شهرها بهکار گرفت تا شهروندان را به جای اینکه زندگی خود را با ضرورت فناوری وفق دهند، جهت تطبیق این فناوریها با نیازهایشان تقویت سازد.