نگاه سیستم به رسانه یک «بلندگو» است/«خودسانسور» شده‌ایم

به نقل از سایت اخبار رسانه :   

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ

حوادث شکل گرفته در کشور پس از اعلام گرانی بنزین فصلی تازه از جاماندن جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی دستگاه‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز رسانه‌ای را در کشور ما رقم زد. همه جا مانده و شوکه و بدون در نظر گرفتن احتمال درباره شدت و حجم اعتراض و واکنش مردم به تصمیم تازه ۴۸ ساعت نخست را طی کردند و در همین فاصله نیز برخی رسانه‌ها در مقام ذوق‌زدگی قرار گرفتند و نتوانستند نقشی در آرام کردن ومنطقی کردن اوضاع داشته باشند. این اتفاق آزمون بزرگی برای رسانه‌های ایران به شمار می‌رفت؛ آزمونی برای محک زدن نسبت خودشان با مردم و نیز اعتماد مردم به آنها. در کنار آن سکوت و خاموشی دانشکده‌های ارتباطات، اساتید و دانشجویان درباره تحلیل این حادثه از منظر رسانه‌ای و نیز واکاوی علت وادادگی رسانه‌ها در برابر آن و ناتوان مانده از تحلیل ابعاد آن نیز از دیگر موضوعاتی بود که در این زمینه به شکل دردناکی خود را نشان داد. خبرگزاری مهر به منظور بررسی ابعاد این اتفاق در منظر رسانه و چرایی شکل گیری چنین رخدادی در رسانه‌های ایران در مقابل حادثه‌ای که می‌توان از آن به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای اجتماعی دهه ۹۰ یاد کرد میزگردی با حضور مسعود فروغی سردبیر روزنامه فرهیختگان و افشین امیرشاهی عضو شورای سردبیری روزنامه همشهری برگزار کرد.  آنچه در ادامه می‌خوانید فتح بابی است در این زمینه که امیدواریم در ادامه با اظهارنظر و بیان سایر روزنامه‌نگاران و اصحاب قلم و دانشگاهیان منجر به تبیین سلسله مطالبی در راستانی اصلاح رویکردهای رسانه‌ای در کشور باشد. مهر در این زمینه آماده شنیدن نظرات تمامی فعالان در این عرصه است.

حوادث شکل گرفته در کشورمان پس از ماجرای اعلام افزایش قیمت بنزین خارج از بحث‌های امنیتی و سیاسی مرتبط با آن بدون شک بار دیگر جود یک بحران اجتماعی را به گوش و چشم ما رساند و در این میانه کارکرد رسانه‌ها به ذات خود و به عنوان ابزار رساندن کلام و صدای مردم به مدیران وبالعکس کارکرد قابل توجهی پیدا می‌کند. با این همه آنچه نگاه به مرور و عملکرد رسانه‌ها در این ده روز به ذهن متبادر می‌کند نوعی بی‌اعتمادی نسبی به کارکرد آنهاست. به عبارت دیگر حوادث این ده روز نشان داد از سویی رسانه‌ها نمی‌توانند ابزاری برای جهت دهی به افکار عمومی ایران در مواقع بحرانی باشند و از سوی دیگر گویی  توان خود را در واکنش دادن به این حوادث به شکلی که بتوانند صدایی برای ریشه‌یابی آن باشند تحلیل رفته می‌بینند. این بی‌تاثیری و انفعال رسانه‌ای در ایران در مقابل چنین بحران‌هایی خود یکی از دلائلی است که این پدیده را نگران کننده کرده است. دوست داریم هر دوی شما که از در زمره مدیران رده اول روزنامه‌های سراسری فعال در کشور هستید در این زمینه اظهار نظر کنید

امیرشاهی: در مورد اتفاقاتی که اخیرا افتاد می‌توانیم بگوییم ما با مفهوم جدیدی در ایران به نام «شهروند عاصی» روبه‌رو شدیم؛ شهروند عاصی یعنی شهروندانی که از همه چیز عصبانی هستند به همه چیز اعتراض دارند و هیچ چیز آن‌ها را راضی نمی‌کند. در واقع ما در این حوادث با مردمی روبه‌رو بودیم که روان جمعی‌شان تغییر کرده و به همه چیز و همه کس معترض هستند وجود این شهروندان عاصی و اعتراض آنها به وضع موجودشان باعث می‌شود اگر در میان آنها یک جمعی بخواهند از شرایط سوءاستفاده کنند و تخریبی را در اموال عمومی یا شخصی افراد در جامعه انجام دهند بدهند، فضا و بسترش را فراهم ببیند.

 شهروند عاصی، عصبانی، ناامید و شهروندی که دیگر اعتماد ندارد، فقط در طبقه پایین جامعه نیست؛ یعنی در بین نخبه‌ها و روشنفکرها هم هستند و این پراکندگی هم چیزی است که ما با آن روبه‌رو هستیم. گرانی بنزین بهانه‌ای بود تا اقشار مختلف عاصی چیزهای دیگری را هم مطرح می‌کنند و چنین اتفاقی بیافتد که دیدیم.

با این همه مردم الآن دغدغه‌ها و نگرانی‌های زیادی دارند موضوعات زیادی برایشان مهم است و البته رسانه‌ها هستند که می‌توانند و باید حرف مردم را بزنند؛ اما حرف مردم را چطور باید بزنند؟ شما فقط به همین ۷، ۸، ۱۰ روز گذشته از این منظر نگاه کنید. از یک طرف مردم یک چیزی را می‌گویند و از طرف دیگر کسانی که جزء مسئولان و مقامات بالادستی هستند چیز دیگری را و علاقه دارند که موضوع را کنترل و مسئله را مهار کنند.

حالا که بحران به ظاهر کمی آرام شده است می‌گویم که در طول این مدت چند ماه منتهی به ماجرای گرانی بنزین به صورت هفتگی جلسات شورای امنیت کشور با حضور رسانه‌ها برگزار شد. جلسات اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری هم. جلسات معاونت مطبوعاتی با حضور رسانه‌ها هم. تک‌تک وزارتخانه‌ها بعضاً جلسات مختلفی برگزار کردند و البته در تمام جلسات تحلیل خودشان را می‌دهند و به رسانه می‌گویند این چیزها را بنویسید این چیزها را ننویسید. با ادبیات مختلف، دوستانه، رفاقتی به رسانه‌ها می‌گویند چه کار کنند. این رفتار باعث می‌شود روزنامه‌ها از آن چیزی که مردم انتظار دارند بیان شود جا بمانند.

 تداویم این رفتارها با رسانه‌ها به‌تدریج در چند سال گذشته باعث شده روزنامه‌ها اعتبار خودشان را از دست دهند. یک زمانی شما در مطبوعات یک چیزی می‌نوشتید همه نگاه می‌کردند و بازتاب‌های زیادی داشت، الآن هر چیزی بنویسید آن‌جوری که قبل بازتاب داشت و قبلاً دیده می‌شد و واکنش نشان داده می‌شد یا مثلاً مسئولان پاسخی به آن می‌دادند نیست. این نشان می‌دهد ما آن اعتبار را به‌تدریج از دست دادیم.

 در این حوادث اخیر مردم چقدر به رسانه‌های خارج از کشور رجوع می‌کنند چقدر به رسانه‌های داخلی؟ چقدر حرف‌های رسانه‌های آن‌ها برایشان مهم است چقدر حرف‌های رسانه‌های داخلی مهم است؟ برای همین به نظرم رسانه‌ها هم در این ماجرا وارد یک چالشی جدید و جدی در کار خود شدند.

به نظرتان این چیزی که رسانه‌های خارجی در  این۱۰ روز اخیر منتشر کردند، حرف مردم بود؟

 امیرشاهی: من کاری به این موضوع ندارم. صحبت من اعتبار رسانه‌های داخلی است، واقعیت تلخ این است که ما رسانه‌هایی داریم که بین مردم اعتبار ندارد چرا؟ بگذارید یک مثالی بزنم: من همین امروز در جلسه‌ای بودم که مسئولان وقت مرتبط با مدیریت مطبوعات ‌آمدند در مورد تعداد تخریب‌ها و یا کسانی که در حوادث اخیر کشته شده بودند و اتفاقاتی که می‌خواست بیفتد توضیحاتی دادند، اما چه توضیحی؟ فقط اینقدر بگویم که در همان جمع هم سردبیران و مدیرمسئولان نتوانستند به آن‌ها اعتماد کنند. چرا؟ به خاطر کمیت و کیفیت اطلاعاتی که داده شد. باید به رسانه‌ها اطلاعات دقیق داد ما درخواست‌هایی داشتیم و داریم که آن‌ها را منعکس نمی‌کنند.

حالا شما پاسخ بدهید که الآن در موضوعات مختلف چقدر مردم به رسانه‌های داخلی اعتماد دارند؟ خیلی از مردم در مواجهه با ما می‌گویند این نقل‌قول از فلان آدم است و او هم معلوم است چه می‌گوید.

 بحث من این نیست که آن‌طرف درست می‌گوید یا خیر، یا چه کار می‌کنند یا نه. من بحث اعتبار رسانه را دارم مطرح می‌کنم که به نظرم به‌شدت دچار خدشه شده است.

افشین امیرشاهی عضو شورای سردبیری روزنامه همشهری

 چند وقت پیش آماری را مرکز مطالعات رسانه منتشر کرده بود مبنی بر اینکه چقدر خبر نادرست و جعلی در روزنامه‌ها کار شده است. رقمی بالا و عجیب‌وغریب بود.  و حتما می‌دانید که در بحث خبر و رسانه یکی از مهمترین فاکتورها اطمینان به رسانه است. رسانه باید مورد وثوق و اعتماد مردم باشد. شما یک تیتر می‌زنید یک گزارش می‌روید که مثلا پول بنزین به فلان حساب واریز می‌شود، خب وقتی نشود یعنی شما دروغ گفته‌ای یعنی اعتبارت رفته. مردم هم که این را با گوشت و پوست خود حس می‌کنند می‌گویند این تیتری که فلان روزنامه زده محقق نشده است! پس  خبرنگارانش دارد چه کار می‌کند؟ و این تأثیر خودش را می‌گذارد. شما ۲، ۳ بار چنین گزارش‌هایی بنویسید که اشتباه درآید یا از یک منبعی خبری بروید که مورد اعتماد مردم نباشد و آن را نخوانند، روی آن اعتماد تأثیر می‌گذارد.

 در همین ۱۰ روز گذشته رسانه‌ها و عملکردشان به‌شدت به اعتماد مردم آسیب زد. چرا؟ برای اینکه در اوج شلوغی‌ها و اعتراضات مردم، عکس یک روزنامه شد تصویر یک کشتی یا فلان رویداد در یک فرهنگسرا یا گردوخاک در فلان شهر درحالی‌که یکی از مهم‌ترین موضوعات اجتماعی، سیاسی در ۴۰ سال گذشته همین ۱۰ روز بوده است. چقدر این‌ها می‌توانستند در صفحه با تیتر و عکس بزرگ دیده شوند و نشدند. صحبت با کارشناسان و مردم با تحلیل در روزنامه‌ها چقدر صورت پذیرفت؟

 در همین موضوع به نظرم جای بررسی دارد که برویم ببینیم کدام روزنامه و خبرگزاری به فرض در حاشیه شهر تهران که ازدحام و شلوغی زیادی بود، داوطلبانه بلند شده به آنجا رفته و گزارش تحقیقی و میدانی و تولیدی در آورده است؟! این یک طرف قضیه، طرف دیگر اینکه حالا اگر نمی‌توانیم چنین چیزی تولید کنیم در رسانه خودمان انگشت در چشم مردم نکنیم. خیلی از روزنامه‌ها در این ایام چنین کردند و یک چیز دیگری نوشتند، یک شکلی که مردم را بچزانند. مخاطب می‌بیند نه تنها موضوع، مشکل و دردش در رسانه نوشته نشده بلکه دارند آن‌ها را می‌چزانند. البته بخواهیم کلی‌تر ببینیم بحث فضای مجازی، آموزش، درآمد و کاغذ بحث‌های دیگر است که اگر جایش بود به آن می‌پردازیم ولی اصل حرف این است که در همین ۱۰ روز گذشته ضربه بزرگی به اعتماد مردم به رسانه‌ها خورد چون آن چیزهایی که برای مردم مهم بود را در روزنامه‌ها ندیدیم.

خوب است قبل از ادامه تکلیف خودمان را روشن کنیم که سهم هر کدام از این‌ عوامل که نام بردید در اینجاد این بی‌اعتمادی چقدر است؟ یعنی شما به محدودیت‌هایی که از سمت مراجع بالاتر وجود دارد اشاره کردید ولی در مقابل بعضاً به این اشاره می‌شود که اساساً عمر روزنامه‌ها گذشته است؛ یعنی دورانشان گذشته و تمام شده است. نکته دیگر هم حرفه‌ای نبودن است که اشاره کردید خود روزنامه‌نگار نمی‌رود دنبال تولید کار ویژه تحلیلی.

 امیرشاهی: یک درصد بالایی را در این موضوع خودسانسوری به خود اختصاص داده است. خودسانسوری در حال حاضر در روزنامه و رسانه  بسیار پررنگ است. الآن روزنامه‌نگاران به خاطر نگرانی از برخورد بالادستی و تبعات چیزی که می‌خواهند بنویسند به سمت خودسانسوری پرورش پیدا کرده‌اند و این عادتشان شده است. می‌گویند من این‌قدر پول می‌گیرم چرا خودم را به دردسر بیندازم.درباره حوادث اخیر وقتی با خبرنگار صحبت می‌کنیم، می‌گوید اینکه چاپ نمی‌شود برای چه این کار را بکنیم یا این‌طور بنویسم. یک چیز دیگر هم که بیشتر درباره مدیران مسئول نمود پیدا کرده است؛ در خیلی از رسانه‌ها مدیرمسئول یعنی قله آن روزنامه. شما از یکجایی باید شروع کنید خاک مطبوعات را بخورید درس بخوانید تجربه خود را بالاتر ببرید بعد مدیرمسئول شوید چیزهای دیگر یاد بگیرید بعد درک کاملی از رسانه داشته باشید. الآن در خیلی از روزنامه‌ها و رسانه‌ها آن کسی که چنین سمتی دارد، خیلی سابقه و تخصصش را ندارد یک‌دفعه آن بالا نشسته است. شما باید برای درج یک مطلب با مدیرمسئول بارها صحبت و او را مجاب کنید مثلاً شاید یک چیزهای بدیهی را متوجه نشده باشد و بگوید این به این دلایل نباید بشود، هماهنگی که آن آدم مدیر بالادستی خودش دارد را هم نباید فراموش کرد. خیلی از روزنامه‌ها برای ارگان‌ها هستند، آن رئیس بالاسری که آن مدیرمسئول را گذاشته یک انتظاراتی دارد و خیلی‌هایشان زیر بار هر چیزی نمی‌روند.

 تا اینجای بحث این مطلب را مطرح کردیم که مردم نسبت به رسانه‌های داخلی بی‌اعتماد شدند. آقای فروغی شما برای این گزاره مطلبی در تایید یا رد دارید؟

فروغی: در مقدمه بحث باید تکلیفمان را با معنای رسانه مشخص کنیم. من فکر می‌کنم مهمترین جزء معنا و تعریف رسانه، نسبت آن با واقعیت است. موجودیت رسانه را، نسبتش با واقعیت تعریف می‌کند. وقتی با این نگاه به رسانه‌ نگاه کنیم تکلیف ما در خیلی از این بحث‌هایی که اینجا می‌کنیم روشن می‌شود. با این پیش فرض بحث ما نباید تنها درباره ۱۰ روز اخیر باشد. به نظرم ۱۰ روز اخیر برداشت مجموعه‌های رسانه‌ای از چیزهایی است که قبلاً کاشته‌اند. هر ۴ نفر که دور این میز نشستیم می‌دانیم که یک صورت‌مسئله این است آیا رسانه‌ها از فضای واقعیت عقب افتاده‌اند؟ جوابش به‌صراحت بله است. اما آنچه مهمتر و پیشینی‌تر است؛ این است که وقتی در طبیعت رسانه دست‌کاری می‌کنید در واقع معنای رسانه را عوض می‌کنید و این دیگر به امروز و فردا ربطی ندارد. یک چالش بلند مدت است.

 دستکاری در طبیعت رسانه در کشور ما با دو روش کلی بایکوت و تحریف مزمن صورت می‌گیرد. یک بخشی از فضای سیاسی و اجتماعی ما نگاهش به رسانه، ابزاری برای قلب واقعیت، به‌خصوص در ۱۰ سال اخیر بوده است و برای این مقصود، منظور و هدف رسانه از فعالیت را عوض کرده و در طبیعت آن دست‌کاری کرده است. البته نمی‌توانیم بگوییم رسانه عین واقعیت را می‌تواند بگوید. هیچ جای دنیا کسی نمی‌تواند این ادعا را کند. اما اینکه واقعیت چیست و دعوا سر کدام واقعیت است یک بحث است و اینکه رسانه چقدر قدرت دارد که عین واقعیت را بگوید بحث دیگری. تحریف مزمن و تغییر مسیر دادن به حرکت رسانه یعنی طوری در رسانه با مخاطب حرف بزنیم که کمترین نسبت را با واقعیتی که فرد در جامعه حس می‌کند داشته باشد.

 این که ما الآن می‌گوییم رسانه از کارکرد خود افتاده، یعنی رسانه از بازنمایی آن امر واقع دور افتاده است که مصداق بزرگش بایکوتی است که صداوسیما در جریان اطلاعات صورت می‌دهد. صداوسیما با بایکوت، همه مسائل خود را حل می‌کند می‌گوید من مساله را نمی‌بینم پس آن مسئله نیست! درحالی‌که مخاطب صدا و سیما آن را در جامعه می‌بیند.

علاوه بر آن فضای رسانه‌ای ما دچار تحریف مزمن است. شما در همین ماجرای حوادث اخیر شاهد بودید که در همین رسانه‌ها یک بیانیه بیرون آمد در تایید این حوادث که آخرش نفهمیدیم چه کسی تأیید و چه کسی تکذیبش کرد اما شما نباید آن بیانیه را یک امر سیاسی ساده ببینید، در این بیانیه قلب واقعیت می‌شود و یک تصویری ساخته می‌شود که دو طرف جامعه دارند همدیگر را می‌کشند، پس بیایید لطفا همدیگر را نکشید و با هم دوست باشید! این یعنی نمایش یک تصویر ۱۰۰ درصد غیرواقعی آن‌هم در اوج بحران.

مسعود فروغی سردبیر روزنامه فرهیختگان

بنابراین در مورد اینکه چرا رسانه‌ها در واقعه اخیر کارکرد خودشان را نداشتند هم باید این دو وجه را با هم ببینیم. مصوبه افزایش قیمت بنزین تقریباً برای نیمه دوم شهریور امسال است اما، اجرا کی افتاده است؟ ۲۴ آبان امسال. چقدر وقت داشتند تا با رسانه‌ها درباره آن صحبت کنند و البته با مردم؟ دو ماه. دولت مستقر، دستگاه امنیتی سیاسی کشور آیا توقعی که از قبل در این زمینه داشتند با چیزی که اتفاق افتاد یکی بود؟ چیزی که خودشان می‌گویند این است: خیر. درست است مثلاً می‌گویند که وزیر کشور، وزیر اطلاعات در دولت، دستگاه‌های امنیتی خارج دولت مخالف اجرای طرح در مقطع فعلی بودند و این را صراحتاً مکتوب ارائه دادند که انجام ندهید؛ اما یک نکته کنایه‌آمیزی هم این وسط هست؛ ما می‌گوییم رسانه می‌خواهد بازنمایی واقعیت کند اما آن کسانی که خودشان داشتند واقعیت را می‌ساختند و دو ماه هم وقت داشتند تا ارائه‌اش کنند، برآوردی واقعی از فضای ارائه آن نداشتند.بعد یک‌دفعه می‌بینید این‌قدر سیستم عقب می‌افتد که از سه‌شنبه ۲۵ آبان از آن‌ها می‌پرسیدید چه خبر است نمی‌دانستند، نیاز داشتند ۴۸ ساعت تأمل کنند که چه کار کنیم؟!

به همه اینها این را هم اضافه کنید که رسانه‌ها را همین آقایان سازنده تصمیم در این ماجرا نامحرم دانستند. رسانه‌ها کی این موضوع را فهمیدند؟ من  از تعدادی از دوستان رسانه‌ای این را پرسیدم. پاسخش این بود که حتی مدیران ارشد رسانه و صداوسیمای ما هم با فاصله بسیار کمی تا اجرا از آن اطلاع یافتند. آقایان تصمیم ساز اگر هم به کسی گفته بودند خیلی ایهام‌دار و در لایه بوده است

در ماجرای برجام که در ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی اتفاقی به بزرگی آن نداشتیم، رسانه‌های خود دولت به نقل از رسانه خارجی خبر می‌زدند؛ یعنی موقعی که کل دولت در وسط میدان هستند هیچ رسانه دولتی داخلی خبر دست اول نداد!

در جلسه هفته قبل شورای امنیت با رسانه‌ها، موقعی که نمایندگان رسانه‌ها اعتراض کردند ما در جریان نبودیم سردبیر «روزنامه ایران» یعنی روزنامه رسمی دولت سکوت کرد!

حالا تازه فرضاً هم خبر داشتیم اما ۴، ۵ روز قبل از حادثه، دستگاه‌های امنیتی می‌گفتند که این اتفاق می‌خواهد بیفتد ولی چیزی نگویید، این هم طنز تلخی است.

 بخواهم شسته‌رفته آن را بگویم یک مثالی می‌زنم که همه با آن آشناییم. صحنه شهادت کیان ایرانی در سریال مختارنامه را یادتان هست؟! موقعی که بدون اسب و یراق، و در جریان بحث برتری عرب و عجم او را تنها و بی سلاح به میدان جنگ می‌فرستند، نتیجه اش چیزی جز مرگ او نیست. این چیزهایی که امروز از رسانه‌ها می‌بینیم چیزی شبیه این حادثه است. رسانه را بدون ابزار به میدان می‌فرستید می‌گویید بروید بجنگید!

رسانه‌ای که نامحرم است بودنش هم اصلاً خنده‌دار است. من نمی‌گویم تلویزیون بلد نیست کاری کند بلکه می‌گویم اجازه ندارد کاری کند! مصوبه دارند. موقعی که تلویزیون می‌خواهد در مورد چیزی حرف بزند به او می‌گویند حرف نزنید، چه کسی می‌گوید حرف نزنید؟ همان کسانی که مصوبه می‌کنند اینترنت بسته شود. بعد در شبکه‌های اجتماعی و رسانه ژست این را می‌گیرند که بسته شدن اینترنت ضد ماهیت رسانه است، این تحریف مزمن نیست؟! کجا شما با مخاطب صادق هستید؟! موقعی که با مخاطب ریاکارانه برخورد می‌کنید توقع دارید مخاطب با این رسانه ارتباط بگیرد؟ به نظر من نشدنی است. شما در اصل ماجرا دارید غلو واقعیت می‌کنید. آن‌وقت ما چطور توقع داشته باشیم در این فضا «آمدنیوز» ساخته نشود. آمدنیوز به‌عنوان یک مصداق منحل شد ولی آیا به‌عنوان یک تفکر منحل شد؟ خیر. تا وقتی‌که این رفتار را با رسانه داریم این اتفاق نمی‌افتد.

مثالی بزنم. هفته پیش به خاطر محدودیتی که در اینترنت وجود داشت و گستردگی تلویزیون، تمرکز روی آن خیلی بالا رفت. آقای محمد دلاوری در برنامه تهران ۲۰، خیلی نزدیک و مماس با واقعیت جامعه حرف زد و رفتار کرد. واکنش مخاطب با رفتار او با آن چیزی که در جاهای دیگر تلویزیون نشان می‌دهیم فرق کرد. من اقتضائات رسانه را می‌فهمم. خودم در وسط میدان هستم، ولی آن چیزی که به این اسم رخ می‌دهد اصلا کار رسانه‌ای نیست. ما رسانه را شبیه بلندگویی می‌بینیم که برایمان فریاد بزند؛ یعنی سیستم کشور ما رسانه را یک بلندگو می‌بیند. می‌گوید من این‌طرف حرف می‌زنم شما آن‌طرف پخش کنید؛ حتی در تعریف‌های جدید روابط عمومی، رسانه روابط عمومی هم نیست. روابط عمومی جایی است که منویات رؤسا را به افکار عمومی منتقل می‌کند ولی حتی دیگر این هم تعریف روابط عمومی نیست. این یک بلندگو است فیزیک بلندگو را توقع دارد می‌گوید من حرف می‌زنم شما پخش کنید.

 اگر این اقتضائاتی که شما می‌گویید نبود، مثلاً از ۲ ماه پیش به شما و همه رسانه‌ها گفته بودند قرار است با چه پدیده‌ای روبرو شویم فکر می‌کنید رسانه‌های ایرانی در موقعیت فعلی که دارند از پس اقناع مردم برمی‌آمدند؟

 فروغی: می‌دانم می‌خواهید به چه اشاره کنید. من می‌فهمم که رسانه‌ها به‌طور کلان درگیر دو ماجرا هستند. یکی همین‌که الآن در مورد آن صحبت کردیم یکی هم میزان حرفه‌ای‌گری نیروهای در میدان. در بخش دوم قبول دارم ما ضعف داریم یک واقعیت غیرقابل‌انکار است. حداقلش ما که داریم انتقاد می‌کنیم به آن کسانی که مصوبه گرانی بنزین را اینگونه اجرا کردند خودمان نباید به واقعیت بی‌توجه باشیم. من می‌دانم ما نسبت به واقعیت و آن چیزی که تعاریف حرفه‌ای رسانه هست عقب هستیم ولی با همین ابزار، امکانات، نیروهای انسانی و ادبیات حاکم اگر رسانه محرم بود و موضوع دست‌آخر نبود حتماً فضا فرق می‌کرد. به نظرم در مصادیق متعددی که این اتفاق شانسی افتاده می‌بینیم در همین ابزارهای فعلی، رسانه می‌تواند با مخاطب حرف بزند.

 در این اتفاقاتی مثل حادثه‌ای که گذشت شاهد خلق یکسری تعاریف تازه از عبارات و اصطلاحات در فضای کشور هستیم، مثلاً بسیار می‌بینیم گفته می‌شود اعتراضات مردمی با اغتشاش متفاوت است. برای خیلی از مردمی که از نزدیک با این وقایع در خیابان روبه‌رو بودند تعاریف این دو مشخص نیست و رسانه‌های ما هم سعی نمی‌کنند حداقل در این موضوع وارد شوندکه یکسری از مفاهیم را لااقل برای مردم باز کنند. در نگاهی وسیعتر وقتی رسانه‌ها با محدودیت درج خبر روبرو می‌شوند به سمت کار تحلیلی هم نمی‌روند. کاری که بتواند ذهنیت مردم را شکل داده و لااقل آنها را به درک درستی از کاری که در حال رخ دادن است و کاری که می‌تواند رخ دهد برساند. رسانه‌ها در این دست اتفاق‌ها در ایران یا می‌توانند خبری بزنند یا غر می‌زنند که دست و مجاری خبر رسانی برای ما بسته است. کار دیگری چرا نمی‌کنند؟ مثلاً بسیار شنیدیم گفته شده مردم حق دارند اعتراض کنند این جمله یعنی چه؟ یعنی مردم حق دارند چه کار کنند؟ چه کسی باید در این مورد حرف بزند برایش مصداق بگوید و مردم را هدایت کند به این سمت که اگر می‌خواهید کاری انجام دهید باید چه شکلی باشد.

 فروغی: باز هم می‌گویم اگر در فضای ۱۰ روز اخیر گیر کنیم نمی‌توانیم به این سؤال جواب دهیم. وقتی فضا امنیتی شده، دیگر در آن‌ هیچ چیز در اشل‌ واقعی نیست. موقعی که پلاسکو آتش گرفته آن زیر یکسری آدم دارند زنده‌زنده می‌سوزند رسانه‌ها میزگرد نمی‌گذارید که شهرداری تو فلان موقع باید این را می‌بستید، کارتان را کردید یا خیر؟! من شنبه‌شبی که دومین شب گرانی بنزین بود تا ۳ صبح در خیابان بودم. اتفاقی که از زیر پل آهنگ تا میدان شهدا در تهران افتاد،  بی‌سابقه بود. از کانکس پلیس تا تک‌تک بانک‌ها آتش گرفته بود و گارد وسط خیابان برای اتوبوس کنده شده است! به نظر شما این اتفاق از افراد عادی برمی‌آید؟ برای این افراد ما در رسانه چه باید بنویسیم که دست از کارشان بردارند؟

بحث من این نیست. در فاصله ۵ دقیقه‌ای دفتر خبرگزاری، وزارت صنایع واقع شده است. روزی نیست که ما اینجا نبینیم یک عده تجمع نکرده باشند. این تجمع‌ها مگر اعتراضی نیست؟ همین رسانه‌های ما در کانالیزه کردن و نشان دادن راه اعتراض کردن به مردم و تعریف کردن اینکه اگر شما اعتراض صنفی دارید باید به چه شکلی، اگر اعتراض عمومی دارید، چه کار باید بکنید، کاری کرده‌اند؟

فروغی: در فضای خراب شده، قواعد عادی نیستند. این حرف‌ها و ژست‌ها که بگوییم همه بیایید پارک لاله برای بنزین تجمع کنیم! جایی ندارد. وقتی دارند شهر را آتش می‌زنند؛ نمی‌شود گفت لطفا آرام‌تر آتش بزنید. اتفاقی که همین ایام در شیراز افتاد طبیعی نیست که بشود هدایتش کرد به سمت مسالمت. با یک راننده اسنپ در شیراز صحبت کردم می‌گفت به غیر از خیابان‌های فرعی، تمام خیابان‌های اصلی درگیر بود! معلوم است یک کار از قبل برنامه‌ریزی شده است. موقعی که شما به‌عنوان دستگاه امنیتی پیش‌بینی این را نمی‌کردید چطور رسانه باید این کار را بکند و برایش از قبل زمینه سازی کند و در موقع لازم هدایت؟

در اقتصاد و فناوری نیروهای نظامی آوانگارد هستند، مثلاً او می‌رود برای نیازش یک چیزی شبیه موبایل درست می‌کند بعد این ابزار می‌آید در سال‌های بعد یک ابزاری عمومی در دست ما می‌شود. او در خودرو یک تکنولوژی برتر می‌آورد بعدها آن تکنولوژی در بازار می‌آید و ما مصرف‌کننده‌اش می‌شویم. نیروی امنیتی جلو را می‌بیند بعد از آن رسانه، تازه متوجه دیدگاه او می‌شود و عمل می‌کند. در این حادثه دستگاه امنیتی عقب افتاد. رسانه‌ها از ۴۸ ساعت قبل از واقعه گرانی بنزین چیزی از آن نمی‌دانستند؛ یعنی وقتی حادثه رخداد آدم رسانه‌ای تعجب کرده و گنگ است. همان شب ما بازی فوتبال با عراق را باختیم و مکرر دوستان رسانه‌ای به من زنگ می‌زنند می‌گویند به نظر شما موضوع را اجرا می‌کنند؟! ما نمی‌دانیم! موقعی که با رسانه این‌طور رفتار می‌شود توقع دارید رسانه چه کار کند؟ اصلاً می‌تواند فکر کند؟ تا بیاید فکر کند مساله از موضوعیت افتاده است.

 به هر تقدیر و کیفیت حوادث خیابانی در ارتباط با گرانی بنزین در حال حاضر فروکش کرده است اما اگر سال و ماه دیگری کشور ما با چنین پدیده‌ای روبه‌رو شود یا پدیده مشابه با آن، آیا آن موقع از این اتفاقات و ماجرایی که گذشت، رسانه‌های ما اندوخته‌ای دارند، با همه این مقدوراتی که هست آیا به فکر راه برون رفتی هستیم؟ به عنوان رسانه‌ها برای بحران‌های مشابه خود را مجهز کرده‌ایم؟

امیرشاهی: الآن باید درک مناسبی از شرایط حال حاضر جامعه و شرایط مطبوعات داشته باشیم. اول در مورد اعتقاد مردم به رسانه یک نکته بگویم. سال ۸۰ ، ۸۲ «پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» که یکی از ارزشمندترین تحقیقاتی که در این ۴۰ انجام شده است، صورت گرفت. پیمایشی  که در مجلس چهارم تصویب شد در مجلس پنجم در قالب دفتر طرح‎‌های ملی با حضور بهترین اساتید جامعه‌شناسی صورت پذیرفت. یکی از سولاتی که در این پیمایش پرسیده شده است این بود که به هر کدام از گروه‌ها و اصنافی که نام برده می‌شود چقدر اعتماد دارید؟ کارگران، بنگاه‌داران، راننده‌های تاکسی، پزشکان، قضات، کسبه، نیروی انتظامی، پلیس راهنمایی و رانندگی، ارتشی‌ها، مدیران دولتی، معلمان، روزنامه‌نگاران، اساتید دانشگاه، ورزشکاران، روحانیون، هنرمندان و دانشجویان. قبل از اینکه پاسخش را بخوانم می‌خواهم توجه کنید که در سال ۸۲ وضعیت مطبوعات خیلی خوب بود. ماهواره‌ها به این شکل فعلی در فضای رسانه‌ای ایران نبودند، تلفن همراه و فضای مجازی مانند امروز نبود؛  در آن شرایط بیشترین اعتماد را مردم به ترتیب به معلمان، اساتید دانشگاه و ورزشکاران داشتند. روزنامه‌نگاران از حد وسط به پایین بودند. در وسط این حد آرا نیز روحانیون بودند و روزنامه‌نگاران از آن‌هم پایین‌تر بود. یکی از سؤال‌ها دیگر این بود که اخبار هر کدام از منابع خبری زیر چقدر قابل‌اعتماد هستند؟ رادیو و تلویزیون، مطبوعات، ماهواره، رادیوهای خارجی، اینترنت؟ اینترنت ۴۵ درصد سهم داشت بعد از آن رادیو و تلویزیون بود، بعد ماهواره و بعد مطبوعات و رادیو خارجی و خیلی برایم جالب بود. الآن اگر پیمایش دیگری انجام شود نتایجش چه می‌شود؟

در حال حاضر بسیاری از جامعه‌شناسان درباره این کاهش اعتماد عمومی هشدار می‌دهند. بپذیریم که روان جمعی مردم فرق کرده، الآن مردم عصبانی هستند و حتی ممکن است این اعتراضات به شکلی دیگر برگردد. بالأخره در یک منطقه‌ جغرافیایی هستیم که مشکلات و حواشی زیادی دارد و  از بیرون کشور ممکن است برای رخداد چنین برنامه‌هایی برنامه‌ریزی کنند. پس از الآن باید برای مواجه شدن با آن فکر شود. راهش چه می‌تواند باشد؟ سیاست اجتماعی. یعنی یک سیاست اجتماعی باید در نظر گرفته شود و مطبوعات را جدا از شرایط این روزهای جامعه نبینیم.

همه می‌دانیم از دو سال پیش که آن تجمع برای گرانی شد مردم دلخور بودند حرف و دغدغه داشتند به آن بی‌اعتنا بودیم تا دو سال بعد به این شکل و این‌قدر شدید خودش را نشان داد. این حجم از خشونت را نباید دست کم گرفت. در حال حاضر به رسانه‌ها نمی‌گویند که چه مقدار تخریب و کشته داشتیم همین هم اعتماد مردم به رسانه‌هایی که دنبال بازپخش شایعه‌ها نیستند کاهش می‌دهد.

ما در این ده روز با ضربه واقعیت روبرو بودیم. اما اگر چیزهایی که مردم می‌گویند را گوش ندهیم و بازتاب، بعدها ضربه واقعیت خیلی سخت خواهد بود.

ضربه واقعیت در این ده روز این بود که شما دیگر نمی‌توانید مونولوگ یکسره بیایید و تصمیم‌های مهمی بگیرید که تمام زندگی مردم را در برمی‌گیرد و بعدش بیایید بگویید همان چیزی که گفتیم صحیح است ولی مردم می‌توانند بیایند اعتراض کنند. ولی کجا اعتراض کنند؟ الآن در فاصله میان این دست حوادث در کشور، مشکلات و حرف مردم که از بین نرفته است. الآن اگر مردم حرفی دارند چطوری و کجا بیایند حرفشان را بزنند، چطوری اعتراض کنند؟ چطوری بیایند آن چیزهایی که در دلشان است را بگویند؟ و چه کسی به حرفشان گوش می‌دهد؟ کدام رسانه این کار را می‌کند؟

این اتفاقی که برای کل مجموعه حکومت افتاده، مثل شخصی می‌ماند که به افراد مختلف چک داده و سررسید چک‌هایش همه با هم آمده است. مشکلات بیکاری، مشکل اقتصادی، گرانی، چیزهای خارجی است و صد تا مشکل وجود دارد، نمی‌توانند نفت را بفروشند، یک‌دفعه سررسید همه این‌ها آمده است. برگردم به سوال شما. برای اینکه رسانه‌ها تجربه بگیرند و خود را مهیا کنند الآن دیر است ولی امروز بهتر از فردا است و فردا خیلی دیرتر است. باید صدای مردمی که الآن احساس می‌کنند حقشان خورده شده شنیده شود و رسانه‌ها آن را منعکس کنند. الآن هر کسی هر چه بگوید اعتمادی با او وجود ندارد. رسانه‌های هم جدا نیستند برای همین به نظرم این برمی‌گردد به یک سیاست اجتماعی درست و اصولی که باید آن را در پیش بگیریم. همه ما می‌گوییم اگر این کارها نشود این چیزهایی که دیدیم برمی‌گردد و بدتر هم برمی‌گردد.

یک تحقیقی می‌تواند انجام شود که از مردم دغدغه‌هایشان را بپرسید، سؤال کنید، پرسشنامه دهید که نگاهشان به رسانه‌ها چطور است. قطعاً در خود روزنامه‌ها و رسانه‌ها؛ الآن خود بچه‌های روزنامه‌نگار ناامید هستند. می‌گویند شما بهترین چیز هم بنویسید دیده نمی‌شود.

 فروغی: به نظرم این تصویر کمی غیرواقعی است. مثلاً همین روزها روزنامه همشهری عکس شهردار محترم را جلد می‌کند می‌گوید حق اعتراض را به رسمیت بشناسید. این جوک نیست؟! هفته قبلترش پیش وسط تهران همه تا زانو در گل و بدبختی بودند، بعد رئیس شورای شهر می‌گوید امیدوارم رسانه‌ها از شهرداری پیگیری کنند! پس شما چه کاره هستید؟! این خنده‌دار است. ایشان می‌گویند حرف مردم را بزنیم. آقای زنگنه که کارت سوخت را حذف کرد. از ۳۰ هزار میلیارد تا ۶۶ هزار میلیارد حساب شده تفاوت درآمدی حاصل از آن بود، کدامش صحیح هست نمی‌دانم من اقتصاددان نیستم نمی‌دانم اما بالأخره یک ضرر هنگفتی به کشور خورده است. ته این درآمد دولت از آزادسازی بنزین هم ۷۰، ۸۰ هزار میلیارد تومان مورد هست. شفاف نیست ولی حساب‌وکتاب ما می‌گوید نزدیک ۸۰ هزار میلیارد هست. اصلا بگوییم ۵۰ هزار میلیارد. شما به‌عنوان رسانه‌ای که نزدیک به دولت هستید برای روشن شدن محل مصرف این پول کاری کردید؟ حتما می‌گویید که نمی‌شود بگوییم! اما این خیلی حرف مردم است.

 امیرشاهی: حرف مردم از اینکه شما می‌فرمایید بالاتر است.مثلاً می‌گویند چرا به جای گرانی سوخت از تعدادی از نهادهای خاص مالیات نمی‌گیرید؟

فروغی: چه نهادی مالیات نمی‌دهد.  این همان تحریف مزمنی است که گفتم؟

امیرشاهی: خیلی جاها هست خودتان هم می‌دانید کجاها! مثلاً یکسری نهادهای خاص قدرتمند قدرتمند وجود دارند گه پاسخگو نیستند.

فروغی: سؤالی از شما کنم. بین گرانی بنزین و مالیات بر عایدی سرمایه، خانه‌های خالی و بحث حساب‌های بانکی، کدامش اولویت دارد؟ اقتصاددانان می‌گفتند مالیات اولویت دارد، دولت انجام داد؟ خیر. شما کاری کردید که انجام دهد؟ خیر. ۱۸ میلیارد دلار پول این مملکت در قالب ارز ۴۲۰۰ تومانی به باد رفت. اولش که مصوب شد به آقای جهانگیری سوپرمن گفتید! بعد که دیدید ضایع شد، منتقد آقای جهانگیری منتقد شدید.  بعد معلوم نشد چه شد! بعد رئیس دولت در آخرین نشست خبری که با هزار سلام و صلوات بعد دو سال برگزار کرد آمد داشت آمار می‌داد که همان را هم  از پایین که آقای ربیعی اصلاح کردند.

امیرشاهی: از شما به‌عنوان روزنامه درخواست می‌کنم بروید این‌ها را پیگیری کنید! به‌عنوان یک شهروند، می‌پرسم بنیاد شهید، کمیته امداد، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه‌های علمیه، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، جامعة المصطفی مالیات می‌دهند یا خیر؟

 فروغی: جمع مالیات این‌ها چقدر می‌شود؟

 امیرشاهی: بروید دربیاورید!

 فروغی: شما درآورید؟ من به شما ضمانت می‌دهم اینجا بنویسید، اگر روزنامه همشهری در مورد مالیات‌های این‌ها بنویسد ما فردا بازنشر می‌کنیم.

 امیرشاهی: خبر این چاپ شده است.

فروغی: خب پس محدودیتی نداشته است و کارش هم کرده اید. ولی واقعا حرف مردم این هاست؟

امیرشاهی: شما حرف مردم را از زاویه خودتان نگاه می‌کنید.

آقای امیرشاهی اشاره جالبی کردید گفتید امروز برای بیان خیلی چیزها دیر است و فردا دیرتر! بسیار خوب اصلاً داریم در مورد همین امروز صحبت می‌کنیم. آیا گرفتاری‌های سیاسی رسانه‌ها اجازه می‌دهد، حالا که حقیقت را دیدند و این مصداق‌ها را دارند از قبل هم مصادیقی دارند، برایش راه چاره‌ای بیندیشند؟ اصلا عزمی برای این مساله در رسانه‌های ایرانی هست؟

فروغی: روزنامه همشهری در اوج مشکلات هفته پیش، آقای مرعشی که احتمالاً می‌خواهد سر لیست اصلاح‌طلب‌ها در انتخابات  رابشود روی جلد می‌آورد چه می‌گوید؟ می‌گوید باید سالی ۴ بار سفر بروید هر کدام یک هفته. الآن موضوع جامعه چیست؟ نگرانی جامعه از گرانی در اولویت است. اگر ما دو روز به مسافرت برویم کلاهمان را روی هوا می‌اندازیم. بعد روزنامه همشهری در اوج بحران آقای مرعشی را روی جلد می‌زند! در اوج بحران گفته باید به سفر برویم. اصلاً این زاویه دید حرف مردم است!

در هفته‌های اخیر اولین بار بود که شهرداری در دوره جدید در برف و باران تهران در بحران گیر کرد؟ خیر. بعد چطور می‌شود یک‌دفعه شهردار را جلد می‌کنیم؟! این غیرواقعی می‌شود. یکی از روزنامه‌های که برای گرانی زمینه‌چینی می‌کرد در ۲، ۳ روز منتهی به ۲۳ و ۲۴ آبان، همشهری است. شما بروید نگاه کنید. ۲، ۳ سه تا تیتر اول آخرشان درباره این موضوع است که چرا باید حامل‌های سوخت تغییر کند، حامل‌های سوخت تغییر کند.

امیرشاهی: شما الآن به‌عنوان کسی که در روزنامه هستید رسانه دارید چه کار کردید؟ برای مردم چه کردید؟

فروغی: خروجی ما را نگاه کنید متوجه می‌شوید

امیرشاهی: در همین ۱۰ روز حاضرم روزنامه همشهری را در کنار روزنامه شما قرار دهیم و ببینیم کدام قابل دفاع‌تر است؟ 

فروغی: در اوج بحران که هنوز دولت جواب قانع‌کننده‌ای نداده، ما حساب‌وکتاب کردیم که حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان از این گرانی آزاد می‌شود و شما پخش می‌کنید. یک دوگانه‌ای بین سیستم‌های تصمیم‌گیر بوده که کل پول را بین مردم پخش کنیم یا خیر؟ دو دیدگاه بوده که شخص رئیس‌جمهور مدافع دیدگاهی بوده که کل پول را پخش کنیم که بگذریم از اینکه چه جزئیات و بالا و پایین‌هایی داشته است. به‌هرحال دولت می‌گوید ۳۰ هزار میلیارد تومان را پخش می‌کند. آن چیزی که دولت در جلسات خصوصی درباره صرفه‌جویی می‌گوید در واقع کم شدن مصرف و بیشتر از آن قاچاق است، ما از محل صرفه‌جویی صادرات بنزین انجام می‌دهیم و پول حاصل از آن‌هم بزرگ است و حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان هست. ۷، ۸ هزارتای آن برای توزیع بین مردم می‌رود یک پولی حدود ۵۷، ۵۸ هزارتا می‌ماند.

 ما دهک‌های اول تا دهم را بررسی کردیم که سهم حمل‌ونقل در خانواده شهری ۹ درصد، در خانواده روستایی ۱۱ درصد است میانگین ۱۰ درصد، ولی میانگین سهم مسکن در خانوار در ایران ۵۰ درصد است. حالا دهک‌های اول تا پنجم تا ۶۰، ۷۰ درصد و دهک‌های بالاتر تا ۳۰ درصد. گفتیم حدوداً ۵۰ درصد. پس بهتر این است دولت خیلی فوری روی این دو تمرکز کند و این پول هیچ جای دیگر نرود. به مجلس همین را هم دوباره نوشتیم آقای مجلس شما درآمدها را شفاف کنید.

امیرشاهی: الآن شما اختیاردار روزنامه خود هستید هر حرفی می‌خواهید بنویسید، حرف مردم را بیان کنید، بحثم من مصداقی نیست حرف من چیز دیگری است من به حاشیه نمی‌روم. بحث من به خود روزنامه‌ها و فضای آن برمی‌گردد. الآن خیلی از روزنامه‌ها سیاسی شدند. الآن ایشان دارد نگاه سیاسی می‌کند! یکی از چیزهایی که به نظرم خوب است برای روزنامه اتفاق بیفتد اینکه روزنامه‌ها به آن حوزه اجتماعی برگردند. 

 شدنی است؟

امیرشاهی: خیلی خیلی سخت است و یک نسخه واحد نمی‌شود برای تححق آن در همه روزنامه‌ها پیچید. به نظرم تمام و کمال نه، ولی  این جزء کارهایی است که می‌شود انجام داد. الآن در برخی از روزنامه‌ها مطالبی می‌بینیم که روایتگری فریبکارانه است. بازتاب مشاهداتشان آن چیزی نیست که واقعاً در جامعه رخ می‌دهد. من دارم می‌گویم روزنامه‌ها از اعتبار افتادند نمی‌دانم مرجعیت را هم بگوییم یا نه اما هر چه هست به خاطر همین روایت‌گری فریبکارانه است.

 در روزنامه‌های ما همین الان انواع و اقسام آسیب‌ها وجود دارد والبته روزنامه‌ها را جدا از چیزی که در جامعه و کشور است نباید ببینیم. این یک موضوع سیستماتیک است. از موقعی که قاضی مرتضوی با  روزنامه ها برخورد کرد و تعدادی از بهترین روزنامه‌نگاران بیکار شدند و مهاجرت کردند و رفتند بحران آغاز شد. الان شما بخواهید یک روزنامه راه بیندازید یک سردبیر باتجربه یا یک دبیر سرویس یا گزارشگر اجتماعی خوش‌قلم را خیلی سخت می‌توانید پیدا کنید. قبلاً یک چیزی می‌خواستیم در روزنامه بنویسیم یک بزرگ‌تری بود که دستی روی کار ما ببرد، الآن چنین کسانی را در تحریریه‌های خود نداریم. 

 من از حرف‌ها دو دوستمان این برداشت را می‌کنم که ما نمی‌توانیم همه تقصیرها را کردن فشارهای امنیتی بگذاریم؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم نمی‌گذارند بنویسیم. بخشی از آن هم بر عهده خود ماست

امیرشاهی: همان‌طوری که خیلی از ماها دچار خودسانسوری شدیم در همین وقایع ۱۰ روز گذشته، خیلی از احزاب ما عافیت‌طلب شدند، عافیت‌طلبی و خودسانسوری را در خیلی از جاها می‌بینیم. مثلاً الآن در ۱۰ روز، چیزی نگویند و آخرسر یک بیانیه بدهند.

فروغی: من می‌گویم روی این ۱۰ روز بیاییم گیر می‌کنیم نتایج غیرواقعی می‌گیریم مثل اشتباهی که رئیس پلیس راهور کرد؛ ییک روز را ملاک گرفت و گفت مصرف بنزین کم نشده است. این اصولاً اشتباه است، چون مصرف بنزین ماهانه است و تقسیم‌بر روز می‌شود. شاید همه ما رفتیم دیروز سهمیه یک ماه خود را زدیم. کسی شاید یک ماه یک‌بار باکش را پر کند، می‌خواهم بگویم غیرواقعی دیدن چطور می‌شود؛ آن‌وقت همین کار را با فضای رسانه‌ای کنیم اشتباه است بگویید در این ۱۰ روز کارکرد نداشت پس کارکردش را از دست داده است؛ اشتباه است. برخلاف تصور شاید جمع حاضر، فکر می‌کنم اینکه رسانه روزنامه است، یک خبرگزاری، سایت، تلگرام یا صفحه اینستاگرام است مهم نیست، مهم مسئله من، پیام و محتوا است. هر پیام و محتوایی مماس با واقعیت در فضای واقعی جامعه باشد دیده می‌شود به‌طور طبیعی رسانه‌ها در وضعیتی مثل هفته پیش افت می‌کنند طبیعی است، چون فضا امنیتی می‌شود کارکرد رسانه عوض می‌شود. موقعی که نخواهید ملاحظات امنیتی را رعایت کنید فرق می‌کند. اگر بخواهیم در مورد آمریکا یا ترکیه صحبت کنیم ملاحظات امنیتی ترکیه برای ما مهم نباشد خیلی راحت‌تر حرف می‌زنیم. به‌طور طبیعی رسانه‌های خود ترکیه ضعیف‌تر می‌شوند نمی‌توانند حرف بزنند،

اینکه بخواهیم بگوییم افراد درون رسانه با چیزی که ما به‌عنوان یک رسانه خوب و حرفه‌ای نیاز داریم فاصله دارند قبول دارم ولی با همین امکانات و آدم‌ها؛ شما نگاه کنید در ۵، ۶ سال اخیر همان رسانه‌های طیف تحریف مزمن، با رفتاری که با سلبریتی‌ها کردند چه بلایی سر کشور آورد؟ یعنی یک کاری با سلبریتی‌ها کردند سلبریتی‌ها جلوتر از خود رسانه افتادند. طوری با سلبریتی رفتار شد که رسانه را در حاشیه برد و آنها را اصل کرد.

 می‌دانم اقتضائات شبکه‌های اجتماعی جدید یک بخشی زندگی و شخصیت سلبریتی است ولی رسانه‌های رسمی این‌طوری کارکردش را از دست می‌دهد. ما حتماً می‌دانیم گروه‌های مرجع مثل اشاره ایشان به احزاب، گروه‌های مرجع کارکردشان را از دست دارند دچار ضعف هستند و در افت اجتماعی هستند. این اتفاق برای رسانه‌های رسمی هم افتاده است.

به نظر شما آیا رسانه‌های ما، اعم از مکتوب، مجازی و غیره، الآن به این واقعیت رسیدند که یک فرصتی که می‌تواند خیلی هم محدود باشد، دارند تا تعریف مجددی از رابطه خودشان با اجتماع و جامعه‌ای که مخاطب خودشان می‌دانند به دست بیاورند؟  اگر مثلاً یک سال یا دو سال دیگر با حادثه‌ای مواجه شویم و بخواهیم دور این میز صحبت کنیم و بگوییم رسانه‌ها باید فلان کار را می‌کردند و نکردند مسخره می‌آید. آیا با وجود اقتضائات سیاسی رسانه‌ها دریچه امیدی را می‌شود باز دید که بار دیگر بشود حرف مردم را در رسانه‌ها تعریف کرد، زد و مرجعیت اجتماعی رسانه‌ها را دوباره احیاء کرد؟

 فروغی: بله فکر می‌کنم این‌جوری است. برخلاف تصور رایج، من شبکه‌های اجتماعی را کمک رسانه‌های کلاسیک اعم از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها می‌دانم. شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان یک ابزار وجود دارند یعنی شما به این طریق می‌توانید ارزان‌تر و راحت‌تر پیامتان را دست مخاطب برسانید، مسئله در واقع فرم نیست؛ محتواست. ما در محتوا باید مسئله‌مان را عوض کنیم.

الان موقعیتی است که گروه‌های مرجع سیاسی اجتماعی جایگاهشان عوض شده است، رسانه‌های جدید اقتضائات فضا را عوض کرده‌اند و دستگاه‌های رسمی کشور تیغشان برای توجیه افکار عمومی کند شده است. موقعی که شما دست صداوسیما را می‌بندید و به صداوسیما دستور می‌دهید آن چیزی که می‌بیند را بایکوت کند باید بدانید که این اتفاق اثر اجتماعی خیلی بزرگی دارد.  موقعی که گروه‌های اصلی، رسانه‌های اصلی ساکت می‌شوند و حرف اصلی را نمی‌زنند دو گروه رشد کنند: یکی خرده‌گروه‌های غیررسمی زیرزمینی و دیگری هم شبه رسانه‌هایی مثل آمدنیوز و به نظرم افکار عمومی هم می‌فهمد اینها با واقعیت ناسازگار هستند. فکر می‌کنم اگر نسبتمان را با محتوا عوض کنیم خیلی چیزها عوض می‌شود. این‌طور نیست که بگویید من باید بروم یک معجزه‌ای خلق کنم برای اینکه اتفاق بیفتد و فضا عوض شود، خیر در محتوا جایگاهمان را عوض کنیم می‌شود امیدوار باشیم.

امیرشاهی: بازهم من مساله را جدا از جامعه نمی‌بینم. الآن احساس زوال اجتماعی بر ذهن مردم غلبه پیدا کرده است. در این شرایط مردم خودشان را در جامعه‌ای می‌بینند که در سراشیبی قرار گرفته، جامعه‌ای که فرصت‌ها عادلانه توزیع نمی‌شود. بنیان‌های اخلاقی بیش‌ازپیش از دست می‌روند. اعتماد اجتماعی در پایین‌تر سطح خود وجود دارد. مردم آینده‌ای پیش روی خود نمی‌بینند. این اعمال باعث رشد بیگانگی با جامعه، احساس زوال و گسست اجتماعی است. عنصر پاسخگویی خیلی کمیاب شده است که البته یک بخشی از آن به خاطر ترس مسئولان از برملا شدن اشتباهاتشان است و چیزهای دیگری که قابل‌بررسی است.

 کاربرد رسانه در این شرایط باید این باشد که به تغییرات فرهنگی و اجتماعی بها بدهد آن‌ها را در نظر بگیرد اما رسانه ما هنوز این‌ها را نمی‌بیند. در کشور ما شکاف بین فرهنگ رسمی و غیررسمی خیلی زیاد شده است در این شرایط رسانه در تولید ارزش‌های اجتماعی تأثیرگذاری خودش را از دست می‌دهد. به نظرم کنار همه این‌ها که رسانه باید صدای مردم باشد و نوعی دسترسی به اطلاعات برای او به وجود بیاورد. در کنار آن مساله آزادی بیان و مشکلات اقتصادی که وجود دارد، همه و همه روی کارکرد رسانه تأثیر می‌گذارد. در این شرایط رسانه‌ها می‌توانند اعلام بحران کنند؛ یعنی رسانه‌ها در شرایطی هستند که می‌توانند به دلایل چالش‌های مختلف اقتصادی، فشارهای سیاسی، مسائل اجتماعی، موضوعات سانسور و خودسانسوری که وجود دارد، مجموعه فشارهایی که برای روزنامه‌ها وجود دارد، حتی همان نفوذ شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیگر، اعلام بحران کنند وقتی‌که اعلام بحران کنند آن‌وقت امر بزرگی واقع می‌شود که باید برایش به فکر چاره کار بود و راه نجات.

برچسب ها:

اخبار رسانه

191
0 0