به نقل از سایت اخبار رسانه : خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ
دعواها و تنشها و شلوغیهای شکل گرفته پیرامون یک پسربچه کوچک اینستاگرامی به شوخی تلخ و عجیبی میماند که قادر است وضعیت تراژیک و همزمان کمدی ما را به درستی شرح دهد.
یک پسربچه که قوای بدنی فوقالعادهای دارد چند سالی است که در صفحه اکسپلور اینستاگرام میچرخد. از در و دیوار بالا میرود. روپایی میزند، شکمش را سفت میکند و خلاصه کارهایی مشابه کارهای علاقه مندان به برنامههای استعدادیابی که کودکان را به چشم موجودات عجیب و هیجانانگیز نگاه میکنند.
آرات در تمام این سالها با حمایت رسانهای پدرش جست و خیز میکند. حالا دو سه هفتهای است که ظاهراً مسی بازیگر مشهور فوتبال از او تعریف کرده است و طرفدارانش را به وجد آورده است. اما همین حمایت موجب رخ دادن نزاعی هم شده است. طرفداران آرات معتقدند که علی کریمی ستاره سابق فوتبال ایران که بارها از سوی آرات نامش ذکر شده و یادش گرامی داشته شده نیز باید به حمایت از آرات برمیخاسته است و حالا که سکوت کرده است شایسته ملامت و توهین است. این وسط فقط تتلو خواننده جنجالی ایرانی کم است که او هم با حمایت از آرات به لشگر مجاری خود دستور حمله به پیج علی کریمی را بدهد و خلاصه اوضاع حسابی درهم میشود و آرات بلاک میشود و … ماجرا با همین سرعت و همین قدر عجیب ادامه پیدا می کند. آرات کلیپی میدهد و با لحنی تند علی کریمی را نوازش میکند. علی کریمی همچنان سکوت کرده است.پدر آرات وارد میدان میشود و حرف از حیثیت ایرانی می زند و اینکه او پسرش را مثل بقیه در کوچهها رها نکرده است و...
بدیهی است که آرات به عنوان یک کودک شگفتانگیز از سوی والدینش مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. ابزاری برای کسب درآمد و تبلیغات بیشتر شده است و کودکی از دست رفتهاش حسرتبار است. اما بیاید از زاویه ای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. آیا آرات به عنوان یک پسربچه که با تواناییهای بدنی فوقالعاده به سطح اول رسانههای اجتماعی رسیده است مناسبترین گزینه برای گفتگو درباره توهم فراگیر رسانه پیدا کردن بیرسانهها نیست و آیا این دقیقاً همان چیزی نیست که در مسابقات استعدادیابی و ورژن ایرانی آن یعنی عصر جدید تکرار میشود؟
عنوان دقیق این گزاره متوهمانه به این ترتیب است: آدمهای بیرسانه؛ آدمهایی که به قدرت و ثروتی وابستگی ندارند که صدایشان در رسانهها شنیده شود باید با سختکوشی فراوان و مشقتی سخت، استعدادهای ذهنی و بدنی خود را آنقدر پرورش دهند که از بقیه متمایز شوند تا بتوانند دیده شوند.
شما باید آرات باشید؛ یک کودک با قوای بدنی شگفتانگیز تا بتوانید در شبکههای اجتماعی مطرح شوید. شما باید ادا در آوردن را به خوبی آموخته باشید تا بتوانید در اینستاگرام فالورهای زیادی پیدا کنید. شما باید معلق زدن را به خوبی آموخته باشید. شما باید تقلید آواز خوانندگان مشهور را به خوبی بلد باشید.شما باید از در و دیوار بالا روید تا بتوانید سری میان سرها در آورید.
این گزاره متوهمانه قدمتی به تاریخ رسانهها دارد. طبیعی است که جریان اصلی رسانه ها در ایران و جهان جریانی وابسته به قدرت و ثروت است و مشهور شدن در این فضا نیاز به شگفتیسازی دارد. اما آیا این گزاره از اساس دچار دو اشکال مشخص و واضح است.
اول اینکه شما با شگفتیسازی؛ با آرات شدن دیده نمیشوید و صدایتان شنیده نمیشود. بلکه تنها همان ویژگیهای شگفتیساز شماست که در مرکز تمرکز رسانهای قرار میگیرد و به آن توجه میشود. این به آن معناست که حتی رسانههای خرد و شبکههای اجتماعی که به آزادتر بودن فضا برای دیدهشدن بیرسانهها مشهور هستند نیز با همان معیارهایی با آدمها اجازه فعالیت و دیده شدن میدهند که جریان اصلی رسانهها به دنبال آن است. آرات یک کودک است که بدنش ورزیده است و میتواند نمایشهای کوتاه و جالبی از این بدن شکل یافته برای ما ارائه دهد. توجه به او فقط تا همینجا محدود میماند. فرض کنید که آرات از طبقه محرومی برخاسته بود که حالا میخواست صدای طبقه کارگر در ایران شود و از سختیهای طبقه پایین بودن در ایران حرف بزند آیا میتوانست اندکی فقط اندکی به این فضا وارد شود؟ طبیعی است که شبکه های اجتماعی ممکن است در ابتدا به عنوان یک حرکت شگفتانه جدید دیگر به این حرکت آرات نکاه میکردند اما بدیهی است که ماجرا برای آنها چیزی بیشتر از یک بازی نبود. آرات تا زمانی آرات است که بتواند از دیوار راست بالا برود و روپایی بزند و مسی از او تعریف کند و علی کریمی نادیدهاش بگیرد. صدای جدی دیگری از آرات و آراتها دیده و شنیده نخواهد شد. همه چیز وابسته به بدن اوست. صدای بدن او به خوبی شنیده میشود و صدای دیگری جز بدن او قابل شنیدن نیست و این سرنوشت همه این نوع آدمهاست. آدمهایی که تصور میکنند میتوانند در رسانهها دیده شوند و نهایتاً در همان ویژگی شگفتانگیزشان خلاصه میشوند. انگار موجودیت دیگری ندارند. آدمی با پوست و گوشت و استخوان و ذهن و روح نیستند بلکه رسانههای کاری با آنها میکنند که خودشان هم باور کنند که خلاصه شده در همانی هستند که رسانهها برایشان تعریف کردهاند.
نکته دوم اینکه واقعیت اینجاست که تمام آنچه در زمینه مورد آرات یا موارد مشابه دیده و شنیده میشود بازی در زمین بزرگی است که رسانههای جریان اصلی تعریف کردهاند و ما با توهم رهایی از آن خیال میکنیم که آرات برخاسته از متن بدنه اصلی مردم توانسته است با سختکوشی خودش را به اینجا برساند. شگفتی یکی از عوامل هفتگانه ارزشهای خبری کلاسیک است و رسانهای که به مخاطب نیازمند است همواره به دنبال شگفتی است و حال این شگفتی در فضای شبکه های مجازی مطرح میشود. نمونه خاص آرات و دیگر استعدادهای شکفته شده ای که در تمام این سالها در فضای رسانههای غیررسمی و شبکههای اجتماعی پررنگ شدهاند همواره با پوزخندی از سوی رسانههای رسمی همراهاند. این در واقع همانی است که آنها در حال پیگیریاش هستند و حالا در موقعیتی به مراتب فریبندهتر انسان معاصر بیرسانه خیال میکند که رسانه به دستش افتاده است. این بازی در زمین همان رسانههای سابق است درست در همان شکل و شمایلی که روزگاری صفحههای حوادث روزنامهها را میچرخاند و حالا اکسپلور ایسنتاگرام را میچرخاند.
به این ترتیب واضح است که آرات و آراتها علاوه بر اینکه دستمایه سوءاستفاده والدین و حامیان زرنگشان هستند (چیزی که نیاز به بحث ندارد و واضح است)؛ کمک بزرگی به چرخیدن چرخهای رسانههای فریبنده و مخدر روزگار ما نیز هستند. آنها همواره در صدر رسانهها باقی میمانند، حتی شاید با تیزهوشی صاحبان رسانههای جریان اصلی به سوژهها جدید رسانههای جریان اصلی هم تبدیل نشوند اما به خوبی توهم رسانهدار شدن بیرسانهها را کنترل میکنند. این همان کاری نیست که عصرجدیدهای ایرانی و خارجی هم انجام میدهند؟ به شما هم فضا برای رسانهای شدن میدهیم. میگذاریم در رسانه دیده شوید به شرطی که بلد باشید خوب معلق بزنید یا شکمتان را سفت کنید و از دیوار راست بالا بروید.