به نقل از سایت اخبار رسانه : نظام بهرامی کمیل دکترای جامعه شناسی و نویسنده کتابهای «نظریه رسانه ها»؛ «روابط عمومی در ایران»، «گونه شناسی روشنفکران ایرانی»، در گفتگو با خبرنگار مهر، حول مسئله «تمنای شهرت و نسبت سلبریتی ها با شهرت میگوید: پیش از شروع بحث اشاره کوتاهی به تفاوت «سلبریتی» با «سوپراستار» داشته باشم. سوپراستار یا همان تک ستاره به فردی گفته میشود که در حوزه و رشته تخصصی خود سرآمد دیگران است. هرچند این واژه بیشتر در حوزه هنر و ورزش مصداق دارد اما میتوان آن را در سایر حوزهها هم بکار بست. برای مثال شجریان، الهی قمشهای، نیکی کریمی و یا حتی ریاضیدانی مانند مریم مرادخانی سوپر استارهای حوزه خود هستند. سلبریتی؛ فردی است که مشهور و در نزد عموم مردم شناخته است. به همین دلیل در گذشته سلبریتی با صفت «مردمی» بودن شناخته میشد و امروز کاربردش بیشتر به افراد شناخته شده در فضای مجازی اشاره دارد. البته من در ادامه بحث به ویژگیهای جامعه میپردازم و اینکه سلبریتی یا سوپراستارها چه ویژگی و شرایطی دارند باید در بحث جداگانهای مطرح شود.
ادامه گفتگو با او را میخوانید
مستندات میل به پرستش یا تقلید از دوران یونان باستان و وجود ربالنوعها در تاریخ دیده میشه، از نظر شما سلبریتیهای امروز ربالنوعهای دیروز هستند ؟
شاید برخی کارکردهای رب النوع های قدیم با سلبریتی ها مشابهتهایی داشتند؛ برای مثال هواداران یک سلبریتی برای مدتی با دنبال کردن یک سلبریتی برای خود نوعی هویت و معنای زندگی دست و پا کنند اما در کل سلبریتی ها را نباید با خدایان قدیم مقایسه کرد؛ زیرا جنس این دو با هم کاملا متفاوت است و در دو دنیای مجزا عمل میکنند. انسانها رابطه ایمانی با خدایانشان دارند و آنها را آفریننده خود و دنیای پیرامونشان میدانند و مهمتر از همه اینکه هیچگاه خود را از جنس خدایان نمیدانند. اما سلبریتی و سوپراستارها هر اندازه هم معروف و دور از دسترس باشند از جنس شما هستند و اتفاقا همین انسان بودن و از جنس ما بودن باعث میشود که در دنیای امروز برای ما جذاب باشند. به سخن دیگر؛ ممکن است برخی کارکردهای خدایان در قدیم با سلبریتیها در جهان امروز مشابه باشند اما این را نباید تعمیم داد و نباید هر دو را از یک جنس دانست.
چه عاملی مردم را سلبریتیخواه میکند؟
در این زمینه میتوان به عوامل متعددی اشاره کرد از عوامل عینی و زیرساختی مانند گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی و فضای مجازی گرفته تا وجود پدیدههای ذهنی و فرهنگی مانند تغییر سبک زندگی و روابط خانوادگی، مدگرایی، نیاز به کنکاش و کنجکاوی، تفریح و سرگرمی، ایجاد هیجان، سرعت گرفتن و سطحی نگری در امور و غیره. البته خیلی راحت هم هست که این پدیده را به نظام سرمایهداری و نئولیبرالیسم نسبت دهیم که هیچ ارزش تحلیلی ندارد و چیزی به دانش ما اضافه نمیکند زیرا گروه گواهی نیست که ببینیم اگر امروز نظامی سرمایهدار یا نئولیبرال نباشد چه وضعیتی در آن حاکم است و یا چه مشکلاتی دیگری در آنجا ممکن است وجود داشته باشد که ما امروز نداریم.
من میخواهم بر روی یک عامل خاص تاکید کنم و آن هم ایجاد نوعی حس مشارکت و همراهی جمعی است. فردی که هیچگونه مشارکتی در جامعه ندارد و فضای اجتماع به گونهای نیست که افراد نمیتوانند دور هم جمع شوند و کار گروهی انجام دهند؛ نیاز به باهم بودن با دنبال کردن یک سلبریتی در فضای مجازی برطرف میشود. شما نگاه میکنید این آقای آشپز یا این خانم هنرپیشه چند هزار فالور دارد و احساس میکنید به نوعی با آنها نزدیک و همراه هستید و حس میکنید که با یک کلیک و لایک کاری کرده اید. البته نباید از آن حس کنکاش و فضولی هم که ما ایرانیها بطور تاریخی داریم و برای مدتی میدان کافی نداشت غافل شد. چند سال پیش که وبلاگ نویسی وبلاگ گردی رایج شده بود این را گفته بودم؛ قبلا زنها سرکوچه و روی پله خانهها مینشستند و و حرفهای روزمره را رد و بدل میکردند و در کار دیگران فضولی میکردند حالا بعضیهایشان که لیسانس گرفته اند و آپارتمان نشین شدهاند و امکان چنین کاری را ندارند رفته اند و یک وبلاگ زدهاند و برای مثال از زمان و مکان و رنگ پی پی فرزند دل بندشان مینویسند و دوستانشان هم به به و چه چه میکنند!
به عنوان یک جامعه شناس سلبریتی ها چه آسیب هایی برای جامعه دارند؟
قبل از هر چیز باید بگوییم در آسیبهای سلبریتیگرایی نباید اغراق کرد و آن را بهانهای برای محدودیت و ممیزی بیشتر کرد. برخی افراد خیلی علاقه دارند با اشاره به آسیبهای این حوزه نتیجه بگیرند که سلبریتیها باید رصد، بازخواست و هدایت شوند. بنظر من این نوع نگاه به انسانهای دیگر یعنی آنها را کودک و نابالغ فرض کردن آسیبش به مراتب بیشتر گسترش سلبریتی گرایی است. سلبریتی ها در همه جوامع هستند و اگر فکر میکنیم خیلی از دیگران عقل و پاک و صالحتریم حداکثر مسئولیت داریم به گسترش آگاهی و نقد و گفتگو کمک کنیم. تا شاکی خصوصی وجرم مشخصی در کار نباشد نمیتوان افراد را به دلیل اینکه نظرشان را میگویند و عدهای آن نظرات را قبول میکنند محدود کرد. ممکن است یک سلبریتی بگوید: "خوردن نوشابه هیچ ضرری ندارد و پدر بزرگ من هشتاد و پنج ساله که سه وعده نوشابه میخورد و مرض قند هم نگرفته است." خوب حالا باید این فرد را بازداشت کنیم در حالی که مخاطبانشان صدها مطلب و پیام عملی از پزشکان دریافت کردهاند که مصرف نوشابه برای بدن مضر است.
اما در مورد آسیبهای سلبریتیگرایی معتقدم این آسیبها در اکثر موارد ریشه در جاهای دیگری دارد که کمتر به آنها اشاره میشود. برای مثال شما در مورد انتخابات به ویژه انتخابات شورای شهر دیدید که یک سلبریتی یا یک سوپر استار شانس بسیار بیشتری برای رای آوردن و منتخب شدن دارد. بنظر من حتی اگر یک سوپر استار ورزشی یا یک بازیگر مطرح سینما مثل علی دایی یا هدیه تهرانی کاندید انتخابات ریاست جمهوری شوند شانس پیروزی بسیار زیادی دارند. خوب این وضعیت نه تقصیر آن سوپر استار است نه تقصیر آن مردمی که به او رای دادهاند نیست. وقتی توسعه سیاسی را فراموش کرده باشید و برای مثال نظام حزبی قوی و واقعی که در آن احزاب ریشه اجتماعی دارند شکل نگرفته باشد و به جای آن با نوعی باندبازی روبرو باشید طبیعی است که یک سلبریتی میتوان پیروز انتخابات باشد. وقتی هزارتا استاد دانشگاه به هر دلیلی (مغلقگویی، عافیتطلبی یا فشار بیرونی) نمیتوانند تحلیل خود از یک پدیده را بگویند، و افراد جامعه هم از کودکی به تنپروری و فرهنگ شفاهی اکتفا کرده اند و آموزش ما هم کمیتگرا و سطحی بوده است و...چرا باید همه کاسه کوزه ها را سر یک سلبریتی شکست؟ وقتی صفحه و کانال یک آهنگ ساز برجسته دو هزارتا عضو دارد و صفحه و کانال یک خواننده فحاش دو میلیون عضو دارد با باز داشت یا مسدود کردن دومی کسی سراغ اولی نمیرود.
به نظر شما در ایران سلبریتی ها کنش گر اجتماعی هستند؟
صدردصد برخی از آنها به ویژه سوپر استارهای سلبریتی(یعنی کسانی که در کار خود نخبه و در فضای مجازی هم فعال و مشهور هستند)؛ مانند پرویز پرستویی، گوهر خیراندیش، علی کریمی، صادق زیبا کلام یا کنشگر اجتماعی هستند. ما به اینگونه افراد "اینفلوئنسر" میگوییم یعنی سلبریتیهایی که علاوه بر شناخته شدن، از نظر اجتماعی تاثیرگذار هم هستند. ممکن است بگویید مگر میشود کسی شناخته شده باشد اما تاثیرگذار نباشد؛ پاسخ مثبت است تقریبا همه ایرانیها خوانندههای معروف پاپ را میشناسند اما اکثر آنها کنشگر اجتماعی نیستند. یا در حوزه اندیشه؛ علامه جعفری را صدا و سیما به همه مردم معرفی کرده بود اما من تاثیر اجتماعی خاصی از او ندیدم. البته به هیچ وجه نباید کنشگری را خیلی انقلابی یا آرمانی تصور کرد؛ خانمی را میشناسم که از تجربه بزرگ کردن فرزندش که دچار بیماری اوتیسم بوده مینویسد. حدود چهارده هزار فالوور دارد که برروی آنها تاثیرگذار است. به آنها که با چنین مشکلی روبرو بودهاند آموزش میدهد و تجربیات خودش را میگوید از نحوه غذا دادن تا برخورد با واکنش بچه های دیگر؛ و به آنها هم که چنین مشکلی ندارند درس زندگی میدهد. سلبریتی دیگری هم که در حوزه آشپزی یا محیط زیست یا نحوه خرید گیاهان فعال است کنشگری خاص خود را دارد.
جامعهای که توسط سوپر استارهایش مدیریت شود چه سرانجامی دارد؟
عامل اصلی هدایت هیچ جامعهای سلبریتی و سوپر استارهایش نیستند؛ بلکه جوامع ویژگیهای دیگری دارند که آنها را در مقابل سوپر استارها ضعیف یا قوی میکند. برای مثال هر چه در جوامع «فردیت» ضعیفتر و نحیفتر باشد و فضا برای «خلاقیت» کمتر باشد جایگاه سلبریتی ها برجستهتر میشود. هرچه افراد استقلال کمتری داشته باشد و تقلیدگراتر باشند؛ سلبریتیها پر رنگتر میشود. اکثر ما فکر میکنیم سلبریتیها در آمریکا و اروپا جولان میدهند درحالی که در کشورهای آسیایی مانند هند و چین و کره جنوبی سلبریتی پرستی بسیار پررنگ تر هستند. من فکر میکنم اگر خردگرایی و فردیت به معنای استقلال رای گسترش یابد سوپراستار و سلبریتیگرایی در حد یک تفریح و سرگرمی کم خطر و کم آسیب باقی میماند و جای نگرانی نیست. اما اگر بر طبل احساسات و هیجانات کوبیده شود و بخواهیم با انواع سرکوبها و محدودیتها جلوی این پدیده بایستم آن را بدتر خواهیم کرد.